انجمن مردمی پاریزه رانی ژینگه بانه ( پاژین ) تاسیس 1378

پاژین

انجمن مردمی پاریزه رانی ژینگه بانه ( پاژین ) تاسیس 1378

آیا می دانستید : وجود پوشش گیاهی به منزله ذخیره آب در کوهستان و منابع زیرزمینی منطقه بوده و از این طریق طبیعتی با نشاط و زیبا خواهیم داشت.

افزایش ۱۰ برابری تعداد سزارین در سه بیمارستان خصوصی تهران ، راستی چه تاریخی زاده شده اید؟ !!!

ای کاش امروز زاده می شدم ، بله امروز را می گویم ، همین امروز  اول فروردین ۱۴۰۱ شمسی و به عبارتی ۱۴۰۱/۱/۱ ، چرا ؟ چرا ندارد ، چه جالب است این همه عدد ” ۱ ”  ، پشت سر هم ، انگار قطار رسیدن انسان به آرزوهاست ، هیچکس چنین تاریخ تولدی ندارد ، آخ ،  اگر می شد ، میرفتم پیش همه و جار می دادم ، جار چیه !!! اصلا می رفتم اطلاعیه می دادم ، در اینستاگرام پولی پشت سر هم ” استوری” می کردم که آهای ملت بیایید و ببینید مرا که تاریخ تولدم خاص است. یعنی من خاص هستم ، پس زرنکم ، دانایم ، با فرهنگ و متمدنم ولی هزاران بار متاسفم که من خاص نیستم چون تاریخ تولدم  اول فروردین ۱۴۰۱ شمسی نیست .

آخ مادر ، چه بگویم ؟ مرا در تاریخی زاییدی که نمی دانستی ، بگویم زمانی مادرم  مرا زایید که نه می دانست سونو گرافی چیست و نه حتی می دانست دختر می زاید یا پسر ؟  یکشنبه است و یا جمعه ؟  و اصلا چه سالی بوده است که مرا زاییده ؟ آنقدر می دانست که آن سال به میمنت تولدم ، بابام ملک خانه قدیمی مان را خریده است . البته وی مطمئن بود که سجل من و برادر بزرگم در یک روز صادر شده ، راست هم می گفت آخر شماره شناسنامه من و برادرم پشت سر هم است ۹۸… و ۹۹… ، چه خبر بدی ! والدینمان برای خاص بودنمان هیچ کاری نکردند ، هی به ما آموختند که ” تاک  ” روییده در حیاطمان را چگونه به پشت بام هدایت کرده و درست رشد دهیم و هرس نماییم وقتی هم که انگورهای خوشمزه معروف به  ” آربابا ” می رسیدند ابتدا باید قسمت  همسایه ها را سوا می کردیم ، نمی دانم این والدین ما چکار می کردند ؟ هی می گفتند بیا برویم در باغ مشهور به کانی سر برد ، گردو بکاریم ، الان که درختان تنومندی شده اند به من چه ، الان هم که ۴۵ سال از آن تاریخ می گذرد ، سالی یک بار هم نمی روم کانی سربرد تا آن درختان گردو را ببینم.
الان فکر می کنم و می بینم ، والدینمان به جای تلاش برای خاص بودنمان ، چه ظلمی در حقمان کرده اند ، از یادم نمی رود روزی را که برای جنگ ” شمشیر بازی ” شاخه ای از زردآلوی روییده در کوچه مان را شکستم و شمشیر دستم کردم ، آخ که چقدر دعوایم کرد ؟ بعد از کلی زدن بر سر و کله و گاهی بر پشتم ، می گفت : پسر جان تو چقدر احمقی ، آدم سالم و عاقل مگر شاخه درختی به این زیبایی را برای بازی می شکند ؟ و در نهایت به گوشم می خواند که اگر این کار را دوباره تکرار کنم به بهشت نمی روم . الان فکر می کنم و می گویم مگر منطقی است ، این همه آدم کرور کرور درختان زیبای بلوط گردشگاههای زیبای بانه را قطع کردند و زمینش را  فروختند و با پولش ماشین ۲۰۲۱ لانکروز  آخرین سیستم خریدند ، باغ های زیبا ساختند و هی پشت سرهم جوج زدند و قصر هم در رفتند ، ولی من بیچاره بایستی برای یک شاخه کوچک درخت زردآلوی کوچه ، کتک بخورم و به بهشت نروم ،  خوشا به حال کودکان امروزی که والدینشان اگر یک شاخه سهل است ، خود درخت کوچه ما را هم آتش بزنند کاریشان ندارند و هی قربان صدقه شان می شوند و از تهدید بهشت نرفتن هم خبری نیست ، خوشا به حال آنان که خاص هستند و چند برابر پول می دهند تا در بیمارستان خصوصی ، امروز زاییده شوند ، بله امروز ، همین امروز  اول فروردین ۱۴۰۱ شمسی ، ناقص هم زاده شوند ایرادی ندارند ، کامل می شوند.!!!!

 

دلنوشته : فردی که خاص نیست و اسمش ناصر است و  شهرتش جعفری
اول فروردین ۱۴۰۱

نوشته شده توسط سه شنبه ۲ فروردین ۱۴۰۱ 275 بازدید
دسته : نثر و شعر
https://www.pajinngo.ir/?p=11638