آتشسوزی جنیرە
فاجعه ای که در روز سه شنبه ۱۲ شهریور ۹۲ اتفاق افتاد به حدی تکان دهنده بود که دل هر انسان آگاه و هروجدان بیداری را به درد می آورد…درطول چند روز گذشته عکس های زیادی از این اتفاق پخش شد و همگی به خوبی درباره این حادثه آگاهی داریم…بنده هم به نوبه خود این را وظیفه خود میدانستم که در امرخاموش کردن کمک نمایم و درآن شلوغی و حرارت و خستگی خاموش کردن آتش تنها توانستم یک تصویر را به ثبت برسانم اما چرا…
دستهایم میلرزید عکس بگیرم چون میدیدم طبیعت زیبای شهرمان به همین راحتی جلوی چشمانم نابود می شود…
دستهایم میلرزید عکس بگیرم چون به صدها وهزاران حشره و حیواناتی که در عرض یکی دو ساعت درآتش سوختند فکرمیکردم…
دستهایم میلرزید عکس بگیرم وقتی به آن بی وجدانهایی فکرمیکردم که این آتش را برافروختند و بزدلانه از صحنه گریخته اند….
دستهایم میلرزید عکس بگیرم وقتی به تعداد کم افرادی که مردانه برای خاموش کردن آتش آمده بودند و عرق از سراسر بدنشان جاری بود فکر میکردم…
دستهایم میلرزید عکس بگیرم وقتی به جوانان و کسانی که می توانستند کمک کنند و نکردند و بی خیال از پشت پنجره ها مشغول عکس برداری بودند فکر میکردم…
این داستان آتش سوزی پروسه ای است که شروع شده و یا کسانی آن را شروع کرده اند و به این زودی ها دست بردار نیستند…اما ما شهروندان شهرمان با یکدلی و احساس مسئولیت می توانیم به مبارزه با این پدیده زشت و نابود گر برویم…نیازمند یاری شهروندانمان هستیم…