انجمن مردمی پاریزه رانی ژینگه بانه ( پاژین ) تاسیس 1378

پاژین

انجمن مردمی پاریزه رانی ژینگه بانه ( پاژین ) تاسیس 1378

آیا می دانستید : وجود پوشش گیاهی به منزله ذخیره آب در کوهستان و منابع زیرزمینی منطقه بوده و از این طریق طبیعتی با نشاط و زیبا خواهیم داشت.

یک داستان تخیلی از یک شهر خیالی

OLYMPUS DIGITAL CAMERA

یک داستان تخیلی از یک شهر خیالی                                                           

پاژین سراسیمه خود را برای خاموش کردن آتش‏سوزی در یکی از مراتع و جنگل‏های اطراف شهر آماده می‏کند. چند دبه آب و چنددستگاه آبپاش و یکی دو  بیل شکسته و سالم. همه خود را به محل می‏رسانند. آتش در ظهر یک روز گرم تابستانی مثل اژدها علف‏های خشک شده و به تبع آن درختان را می‏بلعد.آب در نیم ساعت اول ته می‏کشد. بریدن شاخه‏ی برگدار کوچکی از درخت، کمک بزرگی است. دود و آتش در حلق خسته پاژین استفراغ را بدنبال دارد. خستگی و احساس نوعی خشم با حس ناامیدی در نبرد است. جنگ تا پاسی از شب ادامه دارد. در روز بعد، آتش زیر خاکستر شب قبل دوباره جنگل را به کام می‏کشد. از منابع طبیعی که مسئول کمیته بحران آتشسوزی شهر است تقاضای ماشین برای حمل آب می‏شود. جواب منفی است و ماشین ندارند. می‏گویند که:” ما برای اطفاء حریق پیمانکار داریم.”اما پیمانکاران اطفاء حریق منابع طبیعی، افرادی معمولی، غیر حرفه‏ای و آموزش ندیده هستند. جز چند بیل چیزی همراهشان نیست. آتش‏نشانی شهر خود را رسانده است. ماشین آتشنشانی بزرگ و سنگین است و به همه جا نمی‏تواند برسد. جنگل سه روز متوالی می‏سوزد. شب شده و سکوت و تاریکی در جنگل سوخته حکم‏فرماست. از دور شعله‏های آتش زیر درختان سوخته خاموش شده، دوباره گُر می‏گیرد. آبی در کار نیست. با دست، مقداری خاک پاشیده می‏شود. آتش خاموش می‏شود اما آتش زیر خاک و خاکستر در کمین منتظر است. برمی‏خیزد. به اطراف نگاهی می‏اندازد. جز شعله‏های دوباره زیر درختان چیز دیگری از دور پیدا نیست. با حسی شرمآگین آب دفع بدن خود را به آن می‏پاشد. بغض گلویش را میفشارد.

جنگل‏ها و مراتع اطراف شهر مرتب سوزانده میشوند. جنگل‏های سوخته اطراف شهر ابتدا شخم زده می‏شوند. سپس آرام آرام قطعه‏ بندی می‏شود و به فروش می‏رسد. به اطراف شهر که نگاه بیاندازید ساختمان‏ها همچنان در مراتع و اراضی کشاورزی در حال ساختند. ساختمان‏ها آرام آرام از دامنه کوه‏ها، بالا خزیده‏اند. از کمربند سبز طرح تفصیلی اطراف شهر خبری نیست. انگار مدیریتی پر قدرت، افسار گسیخته و خارج از کنترل، راه خود را می‏رود.

***

زمین کشاورزی دارای درختان بلوط در حومه شهر، چسبیده به جنگل، به فرزندان و نوه‏ها به ارث رسیده است. باید آن را فروخته و پول را تقسیم کرد و یا اینکه وارثین خود آن را تقسیم کرده وبعد بفروشند.البته روش دوم ظاهراً سودش خیلی بیشتر است. چرا که نه؟ همین چند مدت پیش بود که اداره راه و شهرسازی، مرتع‏های اطراف شهر را خاکبرداری کرده و مسکن مهر می‏سازد چرا آنها این کار را نکنند. وارثین به شهرداری و اداره کشاورزی می‏روند و درخواست تغییر کاربری می‏دهند:

وارثین: لطفاً درخواست تغییر کاربری را صادر فرمایید.

شهرداری: زمین شما در محدوده شهر و طرح تفصیلی نیست به ما ربطی ندارد.

وارثین: پس چه وقت در طرح خواهد افتاد؟ اگر بدهیم شهرداری برایمان قطعه ‏بندی کند آنوقت نظرتان چیست؟

شهرداری: معلوم نیست کی طرح تفصیلی جدید می‏آید. تقاضایش را بنویسید بررسی میکنیم. ضمناً سهم شهرداری برداشت خواهد شد.

وارثین نزد خود فکر می‏کنند که:”چرا زمین زبان بسته را به دولت بدهیم. خودمان زمین را توسط مهندسی آشنا، نقشه‏برداری و قطعه‏بندی می‏کنیم و پول کمتری می‏دهیم.”

وارثین: آقای مهندس لطفاً زحمت نقشه و قطعه‏بندی را برایمان بکشید.

مهندس: چشم ولی از مهر و امضا خبری نیست.

وارثین: خیالت راحت باشد. بفرمایید اینهم پول پیش.

نقشه ترسیم می‏شود و به خیابان، کوچه و قطعات مسکونی طراحی می‏گردد.از اصول شهرسازی و معماری خبری نیست. در نقشه نه فضای سبزی دیده میشود نه مدرسه و نه فروشگاهی نه …. حتی نورگیری و جهت گیری ساختمان‏ها، خیابان‏ها و اندازه کوچه‏ ها دلبخواهی است.

وارثین دور هم جمع شده‏اند و ملک را برابر نقشه ترسیم شده بین هم تقسیم و خود را از شر آن خلاص می‏کنند. در نهایت هر کدام جهت فروش ملک خود به بنگاه مورد علاقه خود می‏روند. نقشه طراحی شده خیلی مرتب تحویل بنگاه‏دار می‏شود. هیچ سازمان و اداره‏ای البته خبردار نیست.

مالک زمین: آقای بنگاه‏دار تغییر کاربری زمین در دست اقدام است. اگر خوب بفروشید سهم شما فراموش نمی‏شود.

بنگاه: آی به چشم. خیالت راحت باشد.

معامله‏ چی‏های زمین و دلالان زمین به بنگاه رفته و قیمت روز زمین را جویا می‏شوند.

معامله‏ چی‏: امروز زمین جدید چی داریم.

بنگاه: فلان زمین دارای موقعیت عالی است.

معامله‏ چی: خریدارم.

معامله انجام می‏شود. زمین، بین معامله‏چی‏های متعدد چندین بار دست به دست می‏شود و بالاخره سر و کله خریدار واقعی زمین پیدا می‏شود.

خریدار: آقا، زمین با قیمت پایین می‏خواستم. آلونکی می‏خوام برای زن و بچه‏ام بسازم.

بنگاه‏دار: اتفاقا ً این آقا که اینجا نشسته زمین خوبی دارد اگرموافق باشید قولنامه‏اش کنیم.

آقایی که اینجا نشسته یکی از آن معامله‏ چی‏های زمین است. باهم با ماشین به محل زمین مورد نظر میروند. از همانجاده اصلی شهر و از دور، زمین به خریدار نشان داده می‏شود. به به چه زمین سرسبز و درختان زیبایی!!

بنگاه‏دار: مبارک باشد.

زمین برای چندمین‏بار قولنامه می‏شود. در هیچکدام از قولنامه‏ها اسمی از کاربری زمین درج نشده است. لازم هم نیست. آخر خریدار در هرصورت قصد ساخت دارد.

خریدار چون مجوز ساخت ندارد به نظام مهندسی مراجعه نمی‏کند، اما به مهندسان چرا. تقاضایش پذیرفته می‏شود. نقشه‏ای با همکاری مالک و طراح بدون مهر و امضا آماده می‏گردد. مالک به حیاط احتیاجی ندارد. شکر خدا در اطراف و در جنگل فضا زیاد است. بالاخره با ۹۰ درصد سطح اشغال زمین ساختمان طراحی می‏شود. تازه بعداً با قانون ماده ۱۰۰ می‏توان جریمه‏اش را پرداخت و آن را قانونی کرد. پارکینگ می‏خواهد چکار؟ اینجا که کوه و کمر است و همه جا خوشبختانه پارکینگ خدایی است. وقتی که جریمه ارزانتر است مگر دیوانه است ساختمانش را به دلخواه خود نسازد؟!

خریدار شروع به ساختن ساختمان می‏کند. پلیس ساختمان و گشت کنترل اراضی با ماشین سر می‏رسند. و دستور توقف می‏دهند. مشکل به بحث و مشاجره تبدیل می‏شود اما در نهایت به نسبت طبقات، به تفاهم می‏رسند. بالاخره باید درک کرد ، آنها هم یه جورایی مثل بقیه مردم‏اند.

البته نباید فراموش کرد که جلسات اداری جهت رفع مشکلات در شهر همچنان برگزار می‏شود و مشکلات بررسی می‏شوند. و حتی کمیته‏ های بحران تشکیل می‏گردند. اما هیچوقت تغییر دیده نمیشود.

ساختمان به اتمام می‏رسد و سقف خانه هم که زده شد افلاطون هم نمی‏تواند آن را تخریب کند. به ادارات آب، برق، گاز و تلفن مراجعه می‏شود.

ادارات: جواز ساخت ساختمان ندارید به شما امتیاز تعلق نمی‏گیرد.

صاحب خانه: چرا ساختمانی که در ۱۰۰ متری ماست همه چیز دارد حال که نوبت ما شد تعلق نمی‏گیرد؟

ادارات: شرایط آن خانه فرق می‏کند. برای او قبلاً صادر شده است. الان قانون فرق می‏کند ما که نمی‏توانیم ازش پس بگیریم.

صاحب خانه: خب من چه خاکی بر سرم بریزم؟ بچه‏ هایم این زمستان یخ میزنند؟ چطوری درس بخوانند؟

صاحب خانه با مراجعه به مسئولین عالی رتبه مشکلش را توضیح می‏دهد که حال من چکار کنم؟ بالاخره با آوردن نامه‏ های بیشمار از جاهای متعدد قول مساعدت می‏طلبند؟ پرداخت جریمه ماده ۱۰۰ حلال مشکلات است. بالاخره امتیازات گرفته می‏شود.

البته نباید فراموش کنیم که اکنون اداره کشاورزی از شهرداری شکایت کرده است و البته اداره منابع طبیعی از دست مردم. در دادگاه همه چی در نهایت به جریمه تبدیل می‏شود. پول از شهرداری گرفته و به کشاورزی داده می‏شود. مردم نیز باید تخلف خود را به منابع طبیعی بپردازند و خواهند پرداخت. از یک جیب به جیب دیگر و هیچ چیز به حالت اولیه برنمی‏گردد.

واما شهر مسیر خود را همچنان له می‏کند و جنگل‏ها و مراتع نیز همچنان در حال عقب نشینیند. و در این جدال نابرابر، جنگل درختان جای خود را به جنگل بتن و آهن داده است.

۱۰/۰۸/۹۳        فرهاد نعمت پور

6

عکس: هیوا ادبی

نوشته شده توسط پنجشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۳ 6,619 بازدید
دسته : جنگل ها و مراتع ، نثر و شعر
https://www.pajinngo.ir/?p=1890