من در حق سنجاب عزیزم ادای ” دین ” کردم و بس … ( مژگان صالحی / اصفهان)
سلام
اسم این سنجاب کوچولو آقا ویکی هستش !!!
۶ ماه پیش من اونو خریدم .خیلی بهش وابسته شدم و مثل بچه ی خودم میدونستمش.. همیشه سعی میکردم براش بهترین و تازه ترین غذاها را بدم بخوره.. اونم خیلی دوستم داشت. هرروز باهم بازی میکردیم. نمیدونم چطوری وصفش کنم روزای خوبی که با هم داشتیم را ولی … بعد از مدتی احساس کردم این سنجاب حیوان خانگی نیست و نمیتونم خودخواه باشم و حقش آزادیه . حقش اینه که میان جنگلها از این شاخه به شاخه ی دیگه بپره تا اینکه توی خانه ما از این مبل به مبل دیگه … حقش این بود پیش همنوعاش باشه با اینکه میدونستم برای هر دومون سخته چون اونم خیلی لوس شده بود و میترسیدم کجا رهاش کنم که براش خوب و راحت باشه … توی اینترنت تحقیق کردم درباره زیستگاهش و چشمم به این سایت افتاد و کارهای انسان دوستانه شون منو به وجد آورد . راهم دور بود از اصفهان تا بانه ؟؟ اما ارزشش را داشت .
خودمو جای سنجابا میزاشتم اینکه مثلا آزادانه دارم زندگیمو میکنم توی شهر و یه روز یکی بیاد و منو بگیره ببره تک و تنها توی جنگل دور افتاده بزاره توی قفس و بهترین غذاها را هم بهم بده ولی از همنوعام خبری نباشه و از محل زندگیم دور باشم !!؟؟ اصلا کار خوبی نیست. بیایین خودمونا برای یک دقیقه جای اونا بزاریم . هیچی آزادی نمیشه . بازهم ممنونم از آقای اسراری و آقای جعفری و بقیه عزیزان که کمک کردند من توی انجام این کار تنها نباشم تا این کوچولو را آزادش کنیم .. باور کنین انقدر لذت آزاد کردن سنجابم شیرین بود که حد و اندازه نداره وقتی دیدم رفت و روی شاخه ی درخت بلوط لم داد !! اشک شوق از چشمام در آمد. من ادای دین کردم و بس .. امیدوارم شکارچیا دست از شکار این موجودات دوست داشتنی بردارند.
( ارسال: مژگان صالحی / اصفهان)